چگونه در مورد شوک های طرفِ عرضهِ اقتصاد فکر کنیم؟
در پست قبلی، من استدلال کردم که بیش از ۱۰۰ درصد تورم از اواخر سال ۲۰۱۹ به سمت تقاضا بوده است. در حوالی سال های ۲۰۲۱-۲۰۲۲ شوک های نامطلوبی روی عرضه وجود داشت که منجر به تورم قابل توجهی شد، اما شوک های مثبت عمده عرضه (به ویژه مهاجرت) نیز وجود داشت که باعث کاهش تورم میشد. در شرایط خالص، تورم تجمعی همه طرف تقاضا است.
من رشد اسمی تولید ناخالص داخلی را به عنوان یک شاخص مفید برای سهم تقاضا می دانم. از آن جایی که تولید ناخالص داخلی واقعی به طور متوسط حدود ۲ درصد در سال افزایش می یابد، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی ۴ درصدی معیار مفیدی برای سیاست پولی مناسب است. از اواخر سال ۲۰۱۹، تقریباً ۱۱ درصد رشد انباشتی GDP اسمی مازاد (یعنی بالای ۴ درصد) وجود داشته است که می تواند بیش از ۹ درصد تورم اضافی تجمعی PCE (بالای ۲ درصد) را به طور کامل توضیح دهد.
بیشتر اقتصاد دانان به وضوح به مسائل اینگونه نگاه نمی کنند. به نظر می رسد اکثر اقتصاد دانان تورم بالای ۲۰۲۰-۲۴ را ناشی از ترکیبی از شوک های عرضه و تقاضا می دانند. مقاله کاری اخیر فدرال رزرو سانفرانسیسکو توسط آدام هیل شاپیرو تجزیه و تحلیلی از تورم طرف عرضه و تقاضا ارائه می دهد که به طور کلی با تخمین هایی که من از تعدادی از اقتصاددانان دیده ام مطابقت دارد:
توجه داشته باشید که هم شوک های عرضه منفی و هم شوک های تقاضای مثبت نقش مهمی ایفا می کنند و شوک های عرضه منفی به ویژه برای تورم اصلی (که شامل قیمت مواد غذایی و انرژی می شود) مهم است.
Shapiro از یک تکنیک جالب برای نشان دادن سهم شوک های عرضه و تقاضا استفاده می کند:
از آنجایی که تورم به عنوان مجموع وزنی نرخ های تورم در سطح طبقه بندی ساخته میشود، تقسیم تورم بر اساس طبقه بندی یا گروه هایی از دسته ها ساده است. من هر ماه دسته هایی تقسیم میکنم که قیمتها به دلیل تغییر غافلگیرکننده تقاضا تغییر کرده است. از دسته هایی که قیمت ها به دلیل تغییر شگفت انگیز عرضه تغییر کرده است. این روش بر اساس تئوری استاندارد در مورد شیب منحنی های عرضه و تقاضا است. تغییرات در تقاضا، قیمت ها و مقادیر را در یک جهت در امتداد منحنی عرضه به سمت بالا حرکت می دهد، در حالی که تغییرات در عرضه، قیمت ها و مقادیر را در جهت مخالف در امتداد منحنی تقاضا با شیب رو به پایین حرکت می دهد.
اینکه بگویم من احساسات متفاوتی در مورد این موضوع دارم، دست کم گرفته شده است. من قویاً از تکنیک نگاه کردن به حرکت های همزمان قیمتها و خروجی به شوکهای هویتی عرضه و تقاضا حمایت میکنم، اما قویاً با استنتاج درباره تغییرات قیمت کل از طریق تجمیع تغییرات قیمت بخشی مخالف هستم.
یکی از اولین مقالات منتشر شده من JPE ) ، ۱۹۸۹، با همکاری استیو سیلور) به چرخه دستمزد واقعی نگاه کرد. ما سعی کردیم تخمین بزنیم که چرخه دستمزد واقعی چقدر به این بستگی دارد که آیا اقتصاد تحت تاثیر شوک های عرضه یا شوک های تقاضا قرار گرفته است. ما این دو نوع شوک را با نگاهی به دورههایی که قیمتها و اشتغال در یک جهت حرکت کردند (شوکهای تقاضا) و دورههایی که قیمتها و اشتغال در جهت مخالف قرار گرفتند (شوکهای عرضه) شناسایی کردیم. بنابراین من کاملاً با این نوع استراتژی شناسایی موافق هستم. همچنین می توان تغییرات تورم را با تغییرات نرخ رشد تولید ناخالص داخلی واقعی مقایسه کرد. در واقع، دیدگاه من که سالهای ۲۰۱۹-۲۴ تماماً تورم سمت تقاضا است، به این دلیل است که رشد بالاتر از روند بود – هم قیمتها و هم تولید در یک جهت حرکت می کردند.
Shapiro به داده های قیمت و خروجی بیش از ۱۰۰ دسته از کالاها و خدمات نگاه می کند. این قسمتی است که من با آن موافق نیستم (یا شاید به اندازه کافی آن را درک نکنم.) در هر اقتصاد پیچیده، برخی بازارها همبستگی قیمت/بازده مثبت و برخی بازار ها همبستگی قیمت/بازده منفی را نشان خواهند داد. من می ترسم که این تکنیک منجر به تخمین بیش از حد نقش عرضه شود، زیرا حتی در اقتصادی که ۱۰۰ درصد تورم در آن تقاضا ایجاد می شود، بازار های فردی با همبستگی قیمت / تولید منفی (که نشان دهنده شوک های عرضه است) پیدا خواهید کرد.
یک آزمایش فکری را با اقتصادی در نظر بگیرید که دارای نرخ تورم باثبات، اما بالا است که توسط رشد سریع پول ایجاد شده است. همچنین فرض کنید مردم به تورم سریع عادت کرده اند، بنابراین، قراردادهای دستمزدی و مالی در تورم موثر هستند. به عنوان مثال، فرض کنید که پول تقریباً خنثی است. شما می توانید اقتصادی را تصور کنید که در آن عرضه پول هر ۱۲ ماه دو برابر می شود و همه دستمزد ها و قیمت ها با نرخ مشابهی افزایش می یابد. خروجی (بر اساس فرض) به نرخ طبیعی است. با فرض، این اقتصادی است که در آن تقریباً ۱۰۰ درصد تورم طرف تقاضا (از سیاست پولی) است. با این حال، همبستگیهای قیمت/بازده بین بخشها بسیار متفاوت است، زیرا شما همچنان انواع تغییرات در قیمتهای نسبی را به دلیل انواع شوک های عرضه و تقاضای محلی خواهید داشت. به عبارت دیگر، عواملی که بر قیمت های نسبی در بازارهای منفرد تأثیر میگذارند، با عواملی که بر سطح کلی قیمت تأثیر میگذارند، تفاوت اساسی دارند (سیاست پولی در این مورد، اگرچه سرعت یک احتمال دیگر است).
شاپیرو مرا به مطالعه جدیدی درباره تورم ترکیه راهنمایی کرد که مرا به این باور رساند که آزمایش فکری من چیزی بیش از یک نگرانی فرضی است. قبل از بررسی مطالعه آن ها، به این فکر کنید که چه مقدار تورم ممکن است ناشی از عوامل جانبی عرضه باشد. اگر سیاست پولی ۴ درصد رشد تولید نا خالص داخلی ایجاد کند، اگر تولید با نرخ روند ۲ درصدی رشد کند، تورم ۲ درصدی در انتظار شما خواهد بود. اما اگر شوک های نامطلوب عرضه، رشد تولید را به منفی ۱ درصد کاهش دهد و تولید ناخالص داخلی به رشد ۴ درصدی ادامه دهد، تورم به ۵ درصد خواهد رسید. بنابراین من با این ادعا که شوک های عرضه می تواند تورم را به طور خلاصه ۳ واحد درصد بالاتر از روند افزایش دهد، مشکلی ندارم. اما برای اینکه شوک های عرضه ۳۰ یا ۵۰ درصد به نرخ تورم یک کشور اضافه کنند، چه چیزی لازم است؟
مطالعه انجام شده توسط Okan Akarsu و Emrehan Aktu ̆g این نمودار را ایجاد کرد:
توجه داشته باشید که تورم ترکیه در سال ۲۰۲۲ به حدود ۸۰ درصد رسید و به طور کلی بسیار جلوتر از ایالات متحده است. همچنین توجه داشته باشید که نسبت منتسب به شوک های عرضه و تقاضا مشابه برآوردهای نشان داده شده در نمودار شاپیرو برای تورم کل است. ممکن است فکر کنید که این واقعیت تعجب آور نیست – نویسندگان ترک از مدل مشابهی استفاده کردند – با استناد به کار شاپیرو. اما من انتظار دارم سهم شوک های عرضه به معنای مطلق در این دو کشور نسبتاً مشابه باشد – مثلاً تک رقمی پایین تا متوسط. سپس اگر ترکیه سیاست پولی داشته باشد که رشد تولید ناخالص داخلی بسیار بالایی ایجاد کند، انتظار دارم تقریباً تمام تورم در ترکیه سمت تقاضا باشد.
چکیده مقاله ترکی به شرح زیر است:
ما مولفه های تقاضا و عرضه محور تورم در ترکیه را با پیروی از روش تجزیه شاپیرو (۲۰۲۲) مستند می کنیم. نتایج نشان میدهد که افزایش اخیر تورم، که با همهگیری کووید-۱۹ آغاز شد، اما به طور قابل توجهی از نرخهای تورم جهانی منحرف شد، در ابتدا ناشی از عوامل عرضه بود، اما با گذشت زمان به یک محیط تورمی که عمدتاً توسط نیروهای تقاضا هدایت میشد، تبدیل شد. مطابق با تئوری، شوک های عرضه نفت و نرخ ارز سهم عرضه محور را افزایش می دهند، در حالی که انقباض سیاست پولی سهم تقاضا محور بر تورم را کاهش می دهد. این تجزیه به طور بالقوه می تواند به عنوان یک ردیاب بلادرنگ مفید برای سیاست گذاران عمل کند.
شاید عبارت “شوک های نرخ ارز” یکی از منابع اختلاف نظر باشد. در آزمایش فکری من که در آن عرضه پول هر سال دو برابر می شد، فرض کردم که دستمزدها و قیمت ها نیز دو برابر می شوند و یکی از قیمت های بسیار مهم، قیمت ارز است که به «نرخ ارز» معروف است. بنابراین یک سال ممکن است برای خرید یک دلار آمریکا ۱۰۰ لیره ترکیه طول بکشد، سپس یک سال بعد ۲۰۰ لیر، سپس ۴۰۰ لیر و سپس ۸۰۰ لیر. گمان میکنم که میتوان آن را بهعنوان یک «شوک نرخ ارز» در نظر گرفت، اما برای من این فقط یکی از جنبه های تورم سمت تقاضا است – که همه قیمت ها، از جمله قیمت ارز را بالاتر می برد.
ما آن قدر از هم دور هستیم که نمی دانم آیا مشکل اینجا اصطلاحات است؟ اصطلاحات «عرضه» و «تقاضا» برای توضیح تغییرات قیمت نسبی در بازار های خاص برای کالا ها و خدمات، نه تغییرات قیمت کل، توسعه داده شدند. همیشه بین کسانی که ترجیح میدهند تورم را کاهش قدرت خرید پول بدانند که ناشی از تغییر در عرضه و تقاضای پول است، و کسانی که بیشتر به تورم برحسب مجموع افزایش قیمتهای فردی فکر میکنند، در نظر میگیرند عوامل عرضه و تقاضا در طیف وسیعی از بازار ها شکاف وجود داشته است. من طرفدار آن شکاف پولی هستم.
برای مفهومی که به آن علاقه دارم، شاید بهتر باشد از اصطلاحات کاملاً متفاوت استفاده کنیم. بنابراین من می توانم از اصطلاح “تورم اسمی” برای هر گونه تغییر در تورم مرتبط با تغییرات در رشد تولید ناخالص داخلی استفاده کنم. من میتوانم از اصطلاح «تورم واقعی» برای هر گونه تغییر در تورم ناشی از تغییرات تولید واقعی استفاده کنم و GDP اسمی را ثابت نگه دارم. البته، این اصطلاحات صرفاً بیانگر حسابداری است و هیچ پیامد علّی ندارد. من فکر میکنم که رشد تولید ناخالص داخلی در نهایت توسط سیاست پولی تعیین میشود (از جمله خطاهای حذف سیاست پولی)، اما این نوع ادعای علّی به شواهد نیاز دارد، این فقط یک توتولوژی (همان گویی) نیست.
در هر صورت، ممکن است من در اینجا چیز بدیهی را از دست بدهم، و برایم جالب است که چگونه ادعاهای دیگر مانند تخمین نیمی از تورم ۸۰ درصدی ترکیه در سال ۲۰۲۲، طرف عرضه است. آیا این قابل قبول به نظر می رسد؟ اگر چنین است، تعریف شما از «عرضه محوری» چیست؟
من هرگز تعریف روشنی از تورم سمت عرضه و تقاضا ندیده ام. در غیاب یک دیدگاه اجماع، هر مطالعه تجربی این مسئله به یک تعریف واقعی تبدیل می شود. شاید اصلاً بحث واقعی وجود نداشته باشد، فقط تعاریف متفاوتی وجود داشته باشد.
پی نوشت : روشی وجود دارد که باعث می شود تورم عرضه حتی کمتر از برآورد من به نظر برسد. این بحث وجود دارد که هر گونه افزایش در تولید واقعی باعث کاهش قیمت ها می شود. بنابراین، اگر تولید ناخالص داخلی واقعی ۲ درصد و تولید ناخالص داخلی اسمی ۴ درصد افزایش یابد، می توانید استدلال کنید که طرف عرضه سطح قیمت ها را ۲ درصد کاهش داده است ( با ثابت بودن سایر شرایط) و طرف تقاضا قیمت ها را ۴ درصد افزایش داده است و تورم خالص ۲ درصد را به همراه دارد.
نوشته شده توسط :اسکات سامنر
منبع: اکونلیب
https://www.econlib.org/how-to-think-about-supply-shocks/