چه چیزی باعث هزینه های جاری در آموزش و پرورش می شود؟ چرا دولت ها آموزش و پرورش را تامین مالی می کنند؟
در ارقام بالا به اهمیت هزینه های جاری در تولید آموزش اشاره کردیم. جدول زیر جزئیات بیشتری در مورد نوع هزینه هایی که مخارج جاری را شامل می شود ارائه می دهد. به طور خاص، این نمودار تفکیک هزینههای مؤسسات سطح سوم در ایالات متحده (دولتی و خصوصی) را در دوره ۱۹۸۰-۱۹۹۷ نشان میدهد. این نشان می دهد که آموزش تقریباً نیمی از هزینه ها را تشکیل می دهد. و در حالی که تفاوتهای کوچکی در بین بخشها وجود دارد، ثبات نسبتاً خوبی در هزینهها در طول زمان وجود دارد. این عامل به عنوان معیاری برای سطوح آموزش پایین تر عمل می کند، جایی که آموزش سهم بیشتری از هزینه ها را می گیرد.
جریان های مالی بین المللی
تامین مالی آموزش در کشورهای در حال توسعه با کمک های توسعه تقویت شده است. پس از توافق اهداف توسعه هزاره، دهه اول قرن بیست و یکم شاهد افزایش قابل توجهی در جریان های مالی بین المللی تحت چتر کمک های توسعه بود (که اغلب کمک های توسعه یا به سادگی “کمک” نیز نامیده می شود).
نمودار زیر کل جریان های کمک های توسعه OECD برای آموزش را بر حسب سطح ثابت به دلار آمریکا در سال ۲۰۱۳ برای دوره ۲۰۰۲-۲۰۱۳ نشان می دهد. همانطور که مشاهده میشود، دو دوره متمایز وجود دارد: در سالهای ۲۰۰۳-۲۰۱۰، جریانهای آموزش به طور قابلتوجهی افزایش یافت و در تمام سطوح آموزشی به صورت واقعی بیش از دو برابر شد. در سال های ۲۰۱۰-۲۰۱۳ بودجه برای آموزش پایه کاهش یافت، در حالی که بودجه برای آموزش متوسطه و پس از متوسطه نسبتا ثابت باقی ماند. برای بسیاری از کشورهای کم درآمد، که کمک های توسعه سهم قابل توجهی از بودجه آموزش و پرورش را تامین می کند، این تغییر قابل توجه در روندها مهم است. به عنوان یک مرجع، در سال ۲۰۱۲ کمک های توسعه بیش از ۲۰ درصد از کل هزینه های داخلی برای آموزش پایه در کشورهای دریافت کننده با درآمد پایین را تشکیل می داد.
سهم کمک های توسعه ای برای آموزش به کشورهای جنوب صحرای آفریقا کاهش یافته است. کاهش بودجه کمک های توسعه برای آموزش ابتدایی با تغییرات مهمی در اولویت های منطقه ای همراه شده است. به طور خاص، سهم کمک های توسعه ای برای آموزش ابتدایی که به کشورهای جنوب صحرای آفریقا می رود از زمان توافق اهداف توسعه هزاره به شدت کاهش یافته است.
نمودار زیر این را نشان می دهد: سهم کشورهای جنوب صحرای آفریقا از کل کمک به آموزش ابتدایی از ۵۲ درصد در سال ۲۰۰۲ به ۳۰ درصد در سال ۲۰۱۳ کاهش یافته است، در حالی که سهم این قاره از تعداد کل کودکان خارج از مدرسه از ۴۶ درصد به ۵۷ درصد افزایش یافته است.
این الگو نمونه ای خاص برای بخش آموزش و پرورش در چشم انداز گسترده تر کمک های توسعه است: در بخش مراقبت های بهداشتی، کندی کلی جریان چند سال بعد شروع شد، کمتر ناگهانی بود و به نسبت کمتر کشورهای زیر صحرا را تحت تاثیر قرار داد.
در واقع، مطالعات اخیر بیشتر نشان میدهد که کمکهای توسعه برای آموزش بهطور قابلتوجهی با کمک به مراقبتهای بهداشتی از راههای دیگر متفاوت است: بخش آموزش بودجه اختصاصیافته کمتری را از طریق چندجانبه جذب میکند و شامل بخش کوچکتری از منابعی است که دولتهای در حال توسعه میتوانند مستقیماً برای برنامهریزی کنترل کنند.
اولویت های کمک های توسعه توانایی افزایش یا کاهش نابرابری هزینه ها را دارند.
ما در بالا اشاره کردیم که هزینه های عمومی برای آموزش در درازمدت به نابرابری کمتر در نتایج آموزش در بیشتر نقاط جهان تبدیل شده است. اما برای هر کشور معین، با توزیع درآمد و ساختار جمعیتی معین، میزان کمک هزینه های عمومی در آموزش به کاهش نابرابری به طور اساسی به روشی که در آن هزینه ها در سطوح آموزشی متمرکز می شود بستگی دارد.
گزارش اخیر یونیسف در مورد سرمایه گذاری برای آموزش و برابری نشان می دهد که در کشورهای کم درآمد، به طور متوسط ۴۶ درصد از منابع عمومی به ۱۰ درصد از دانش آموزانی که بیشترین تحصیلات را دارند اختصاص می یابد – در حالی که این رقم به ۲۶ و ۱۳ درصد به ترتیب برای کشورهای با درآمد متوسط پایین و متوسط بالا کاهش می یابد.
تصویر زیر جزئیات بیشتری را در مورد تمرکز هزینه های عمومی در کشورهای مختلف نشان می دهد. محور عمودی درصد منابع آموزش عمومی را نشان میدهد که به ۱۰ درصد تحصیلکردهترین یا ۱۰ درصد دانشآموز کمسواد میرسد – همانطور که میبینیم هزینهها در بسیاری از کشورهای کمدرآمد بهشدت در بالاترین سطح متمرکز است.
اظهارات قبلی در مورد روند جریان های مالی آموزش بین المللی (یعنی اینکه کمک ها در کشورهای کم درآمد بسیار مهم است و سهم نسبتاً کم و رو به کاهش کمک ها به سطوح اولیه می رود)، نشان می دهد که نابرابری در مخارج عمومی ممکن است در کشورهای کم درآمد بدتر شود. -کشورهای درآمدی با این حال اولویت های کمک های توسعه توانایی تغییر این را دارند.
چه چیزی امور مالی آموزشی را تعیین می کند؟
چرا دولت ها آموزش و پرورش را تامین مالی می کنند؟
یکی از دلایل توجیه مداخله دولت در بازار آموزش این است که آموزش اثرات خارجی مثبتی ایجاد می کند. این اساساً به این معنی است که سرمایه گذاری در آموزش هم بازده خصوصی و هم اجتماعی را به همراه دارد. بازگشت خصوصی به آموزش شامل دستمزدهای بالاتر و چشم انداز شغلی بهتر است. بازده اجتماعی شامل رفتار طرفدار اجتماعی (به عنوان مثال، کار های داوطلبانه، مشارکت سیاسی) و اعتماد بین فردی است.
نمودار زیر از نتایج OECD از بررسی مهارتهای بزرگسالان استفاده میکند تا نشان دهد که چگونه اعتماد به نفس به دیگران با پیشرفت تحصیلی مرتبط است. به طور دقیق تر، این نمودار تفاوت درصدی در احتمال گزارش اعتماد به دیگران را بر اساس سطح تحصیلات پاسخ دهندگان ترسیم می کند. آن دسته از افراد دارای تحصیلات غیر دبیرستانی به عنوان گروه مرجع در نظر گرفته می شوند، بنابراین اختلاف درصد نسبت به این گروه بیان می شود.
همانطور که می بینیم، در همه کشورها، آن دسته از افراد دارای تحصیلات عالی، گروهی بودند که به احتمال زیاد به دیگران اعتماد داشتند. تقریباً در هر کشوری، کسانی که دارای تحصیلات غیر عالی پس از متوسطه بودند، بیشتر از کسانی که تحصیلات ابتدایی یا متوسطه پایین داشتند، به دیگران اعتماد داشتند. گزارش OECD آموزش در یک نگاه (۲۰۱۵) شواهد توصیفی مشابهی را برای سایر پیامدهای اجتماعی ارائه می دهد.
نتیجه این است که بزرگسالان با صلاحیت های بالاتر به احتمال زیاد نتایج اجتماعی مطلوبی از جمله سلامت خوب یا عالی، مشارکت در فعالیت های داوطلبانه، اعتماد بین فردی و کارآمدی سیاسی را گزارش می کنند. این نتایج پس از کنترل سواد، جنسیت، سن و درآمد ماهانه باقی می ماند.
آیا کشورهایی که منابع عمومی بیشتری را صرف آموزش می کنند، نتایج آموزشی بهتری دارند؟
نتایج آموزش معمولاً از طریق خروجی «کمی» (مثلاً سالهای تحصیل) و خروجی «کیفی) مثلاً نتایج یادگیری، مانند نمرات آزمون از برنامه ارزیابی بینالمللی دانشآموز – PISA) اندازهگیری میشود.
تجسم زیر سه نمودار پراکندگی را با استفاده از دادههای سال ۲۰۱۰ برای نشان دادن همبستگی بین کشوری بین (i) مخارج آموزشی (به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی)، (ii) میانگین سالهای تحصیل و (iii) میانگین نمرات آزمون PISA ارائه میکند.
در سطح مقطعی، هزینه های آموزش با معیارهای کمی و کیفی همبستگی مثبت دارد. جای تعجب نیست که معیارهای کمی و کیفی نیز ارتباط مثبتی با یکدیگر داشته باشند.
اما بدیهی است که همبستگی دلالت بر علیت ندارد: عوامل زیادی وجود دارند که به طور همزمان بر هزینههای آموزشی و نتایج تأثیر میگذارند. در واقع، این نمودارهای پراکنده نشان میدهند که علیرغم همبستگی مثبت گسترده، پراکندگی قابلتوجهی از خط روند وجود دارد – به عبارت دیگر، تغییرات قابلتوجهی در نتایج وجود دارد که به نظر نمیرسد با تفاوت در هزینهها مشخص شود.
آیا تغییرات بین کشوری در هزینه های آموزشی دولت تفاوت های بین کشوری در نتایج آموزش را توضیح می دهد؟
تصویر زیر رابطه بین نتایج خواندن PISA و میانگین هزینه های تحصیلی به ازای هر دانش آموز را نشان می دهد و نمونه کشورها را بر اساس سطوح درآمد تقسیم می کند.
این نشان میدهد که درآمد عامل مهمی است که هم بر هزینههای آموزش و هم بر نتایج آموزش تأثیر میگذارد: میتوانیم ببینیم که بالاتر از سطح درآمد ملی مشخص، رابطه بین نمرات PISA و هزینههای آموزشی به ازای هر دانشآموز عملاً وجود ندارد.
چندین مطالعه با مدلهای اقتصادسنجی پیچیدهتر این واقعیت را تأیید میکنند که هزینههای آموزشی تفاوتهای بین کشوری را در نتایج یادگیری به خوبی توضیح و نشان نمیدهد.
ورودی های مدرسه
هر سیستم آموزشی متفاوت است، اما بهبود کیفیت معلم اغلب در بهبود نتایج یادگیری موثرتر از افزایش تعداد معلمان به ازای هر دانش آموز است.
تعداد زیادی از مطالعات سعی کرده اند تأثیر منابع کلاس درس را بر نتایج یادگیری تخمین بزنند.
جدول زیر نتایج حاصل از بررسی سیستماتیک در Hanushek (2006) را خلاصه می کند. در این جدول، سمت چپ نتایج حاصل از مطالعات اقتصادسنجی با تمرکز بر کشورهای در حال توسعه را خلاصه می کند، در حالی که سمت راست شواهدی را از ایالات متحده ارائه می دهد (جایی که مطالعات نشان داده اند. به طور گسترده متمرکز شده است).
میتوانیم ببینیم که برای همه ورودیهای فهرستشده و در همه کشورها، سهم مطالعاتی که تأثیر مثبت یافتهاند اندک است – در واقع، اکثر مطالعات یا هیچ تأثیری یا تأثیر منفی پیدا کردهاند. این به وضوح به این معنی نیست که این منابع کلاس درس مهم نیستند، بلکه به این معناست که تشخیص اینکه چه زمانی و کجا محدودیتی الزام آور برای بهبود نتایج یادگیری هستند، بسیار دشوار است.
بنابراین، به نظر میرسد اولین نتیجهگیری این است که زمینه و ترکیب ورودی برای بهبود نتایج بنیادی هستند – حتی در کشورهای در حال توسعه که بازده مورد انتظار برای منابع اضافی در کل زیاد است.
با در نظر گرفتن نسبت اثرات مثبت به منفی که در ادبیات شناسایی شده است به عنوان نماینده ای برای آنچه که به بهترین شکل کار می کند، می توانیم نتیجه دوم را از جدول استخراج کنیم: صرف منابع بیشتر برای معلمان بهتر (یعنی بهبود تجربه معلم و آموزش معلمان) تمایل به کار دارد. بهبود نتایج یادگیری بهتر از افزایش تعداد معلمان به ازای هر دانش آموز است. به نظر می رسد این موضوع هم در کشورهای توسعه یافته و هم در کشورهای در حال توسعه صادق است.
این آخرین نتیجهگیری با پیام اصلی گزارش OECD مطابقت دارد آیا با پول عملکرد قوی در PISA خریداری میشود؟ که نشان میدهد کشورهایی که کیفیت معلمان را بر اندازه کلاسها در اولویت قرار میدهند در آزمونهای PISA عملکرد بهتری داشتند.
این همچنین با مطالعه اخیر با کیفیت بالا در مورد تأثیر کیفیت معلم بر نمرات آزمون با استفاده از داده های ایالات متحده مطابقت دارد، که نشان می دهد بهبود کیفیت معلم می تواند باعث افزایش نمرات آزمون دانش آموزان شود.
آموزش کمکی می تواند باعث پیشرفت های اساسی در نتایج یادگیری شود.
آموزش در کشورهای کم درآمد به ویژه دشوار است زیرا ناهمگونی قابل توجهی در میزان آمادگی کودکان هنگام ورود به مدرسه وجود دارد – بسیار بیشتر از کشورهای با درآمد بالاست.
شواهد حاصل از «آزمایشهای» سیاستگذاری در کشورهای در حال توسعه نشان میدهد که آموزش اصلاحی، به شکل دستیاران که دروس هدفمند را در پایین کلاس تدریس میکنند، میتواند باعث پیشرفتهای اساسی در نتایج یادگیری شود.
تصویر زیر تأثیرات چهار روش مختلف خط مشی را در ابتکار به اصطلاح دستیار جامعه معلمان (TCAI) در غنا خلاصه می کند – این ابتکاری است که چهار مداخله آموزشی اصلاحی مختلف را ارزیابی می کند.
واحدهای موجود در این شکل انحراف استاندارد نتایج آزمون هستند. دو مجموعه اول تخمین با تأثیرات نمره آزمون توانمندسازی دستیاران جامعه برای ارائه آموزش های اصلاحی به طور خاص به کودکان کم عملکرد، چه در طول مدرسه یا بعد از مدرسه، مطابقت دارد. مجموعه سوم برآوردها مربوط به تأثیرات نمره آزمون ارائه یک دستیار اجتماعی و کاهش اندازه کلاس است، بدون اینکه آموزش به دانش آموزان با عملکرد پایین را هدف قرار دهد. آخرین مجموعه نتایج مربوط به آزمایش تأثیر آموزش معلمان برای ارائه آموزش های گروهی کوچک با هدف سطوح یادگیری واقعی دانش آموزان است.
همانطور که می بینیم، در حالی که همه مداخلات تأثیر مثبت داشتند، کمترین تأثیرات – در تمام آزمون ها – از مداخله غیرهدفمند «برنامه درسی عادی» ناشی می شود که اندازه کلاس را کاهش داد، و این تاثیر کمتر از مداخله ای که آموزش هایی را به معلمان در مورد نحوه مشارکت ارائه داد بود. در آموزش تقویتی هدفمند خود. این نشان میدهد که پیشرفتها در نتایج ناشی از ترکیب آموزش هدفمند و TCAهایی است که برخلاف معلمان، به طور خاص به این هدف اختصاص داده شدهاند. این نتایج با یافتههای سراسر آفریقا سازگار است، و نشان میدهد که آموزش در سطح مناسب باعث نتایج یادگیری بهتر به روش مقرونبهصرفه میشود.
منبع: ourworldindata